شهید « محمد تقی حقی»

شهید محمدتقی حقی از شهدای جهاد دانشگاهی استان مرکزی در سال 1337 در شهر اراک متولد شد و در 23 فروردین 1365 در جزیره مجنون به شهادت رسید.

وصیت‌نامه شهید

همه چیزتان اسلام و خود را به دستورات اسلام مقید کنید و نماز به پا دارید که ستون دین است و همچنین از خواهران و مادران عزیزم می‌خواهم که نسبت به حفظ حجاب اسلامی مقید باشند و بدانند همه چیز برای شماست.

 حمد و ستایش خدای را که خالق خلق است و هم اوست یکتای واحد، همان خدائی که ستایشش موجب عزت است و به شکران درش مزید نعمت. پروردگاری است که هرجا دل شکسته‌ای باشد آنجاست و او دل شکسته را دوست دارد و نواهای آن دل را پاسخ می‌دهد و ایزدی است که الل است و اله‌ها را نفی می‌کند.

خدایا بهترین ایام عمرم و شیرین‌ترین، دلنشین‌ترین، جانبخش‌ترین لحظات زندگی‌ام زمانی است که با تو لب به سخن می‌گشایم و تو را عاجزانه می‌خوانم و اشک­هایم با زیبایی در روی گونه‌ها سرازیر می‌شود و زنگاره دل را پاک می‌کند و غبار از روی بصیرت می‌شوید و بینشم پاک و افزون می‌شود و آینه دل را جلا می‌دهد و سیماها را خوش می‌بیند و دل جای تو می‌شود و مصفا به محبتت می‌گردد و از محبت غیر تو رها می‌شود و نجات می‌یابد.

 و شهادتم را اینگونه آغاز می‌کنم وای خدا شهادت می‌دهم که محمد(ص) رسول و نبی از جانب تو و جهت عالم کردن مردم جاهل به حقایقی هستی مبعوث شده و علی(ع) ولی اوست و پیوسته بر زبانم شعار پر طنین لااله الاا… جاری است و امیدوارم آخرین کلام دنیایی‌ام نیز باشد که بر زبان جاری می‌کنم. ای خدا شهادتم را گفتم و نوایم را نیز سرودم،  تقبل بفرما و پاسخم ده.

 خدایا با مفاهیم پرمعنای کلمات زیبا و جان­نشین شهادت محشورم کن. ای پروردگار ای خالق همه، که هرچیز هستی‌اش از توست، ای یاور همه که هرکس پیروزی‌اش توئی، ای متعال که آرزوئی، هدفی، منتهائی، مقصدی، دلنوازی، یاوری، دلنشینی، آورنده‌ای، بازگرداننده‌ای، ربی،‌ پروردگار، ایزدی، یاری رسانی، پرورنده‌ای، مربی عالم دهری، سزاوار ثنائی، شایسته مدح و حمدی، کریمی، رحیمی، رحمن و بخشنده‌ای، رب‌العالمینی، صاحب روز جزائی، حساب گیرنده‌ای، لایق ستایشی، تو یاوری و همه را یاری رسانی، صراط مستقیمی و راه نعمتی، با بندگانت مهربانی و با مومنین هم مهربانی و هم بخشنده‌ای، یکتایی، بی‌نیاز وهمه از تواند و نیازمند به تو، نه صاحب فرزندی و نه کسی را فرزندی واحدی غیر تو نیست و خلاصه همه چیزی و ما هیچیم، تو هستی مطلقی و ما نیستی و هرچه هست شود از عظمت قدرت و هستی توست.

 ای یاورم دل جاری تو که شد جای کس نیست، قلب را محبتت و عشقت که پر کرد هیچ جاذبه‌ای و محبتی، عاطفه‌ای، مهری، عشقی، علاقه‌ای، وابستگی و نمی‌تواند در آن دل سکنی گزیند و بساط پهن کند، چه هر عشقی در مقابل عشق به تو جانی برای اعلام وجود ندارد و تکاملش در این است که گردن عبودیت در مقابل عشق به تو کج کند و چون قد علم کند سزایش نابودی است و چون میل به عبادتت کند و رکوع و سجودت کند راه تکامل می‌پیماید.

 و خدایا وصیت­نامه‌ام را دوست دارم مملو از نیایشت باشد و آغشته به مهر و محبتت، ولی ای یاورم حال که راهی مسیری خونین هستم، حال که با کاروان ثارالله عازمم، حال که لشکرمان دنباله خط سرخ حسین(ع) را می‌پیماید، و حال اینکه که آماده می‌شوم تا به یاری و عزت خداوند قادر متعال با لشکر عاشقان شهادت به مقصد شهادت برسم و اینک که خودم را از همه چیز بریده و آزاد و به تو دلبسته و مشتاق می بینم وظیفه دارم کلامی چند با خانواده مهربان و بزرگوارم بر ز بان جاری کنم و در میان گذارم، پس چون سخن به اینجا رسید اینگونه آغاز می‌کنم.

 سلام علیکم، ای پدر و مادر بزرگوارم، سلام ای مربیان دلسوزم و سلام ای معلمان با وفایم آفرین بر شما که حق بندگی ادا کردید  و فرزندی و فرزندانی تربیت کردید که در یاری دین خدا شتابانند و سر از پای نمی‌شناسند، و توای خدا شاهد بوده‌ای که والدین عزیز من ماموریت شرعی خود را به بهترین وجه انجام داده‌اند و انشاءالله که سزاوار اجر و ثوابند. ولی ما تقصیر داشته و گنهکاریم.

 ای والدین گرامی من که در این چند روزه دنیا جز اذیت و آزار و ناراحتی چیزی برای شما نداشتم عمر دنیای‌ام رنج بود و آزار برای شما بلکه انشاءالله با شهادتم ثوابی نصیب شما شود و در هر حال جا دارد تقاضای بخشش کنم و از شما بخواهم مرا حلال کنید و از سر تقصیرات من بگذرید، ولی تقاضای دیگری هم  دارم که  در شهادت من عجز نشان ندهید و استوار باشید و با مشت‌های خود بر دهان ضد انقلاب و ضد اسلام که قصاد سمپاشی و تضعیف روحیه دارد بگویید.

 از شما می‌خواهیم در مجالسی که به مناسبت‌های مختلف شهادت من تشکیل می‌شود کنترل نمائید افرادی که وارد می‌شوند شئونات اسلامی را کاملا رعایت کنند و از قول من به فامیل و آشنایان بگوئید در چند روزه دنیا این حقیر در رابطه با عدم رعایت دستورات اسلامی از سوی بعضی فامیل و آشنایان، خیلی رنج بردم ولی هر چه بود در دل می‌ریختم و سعی داشتم در عین حال که با مهربانی و صبر با همه برخورد کنم ولی رفتار و کردارم زبان گویایی بود که از دل سوخته‌ام بر می‌خواست و چشم بصریت می‌خواست در هر حال بازهم اولا از همه فامیل و آشنایان تقاضا می‌کنم حلالم کنید و ثانیان عاجزانه التماس می‌کنم در تفکرات و مواضع خود تجدید نظر کرده و همه چیزتان اسلام شود و خود را به دستورات اسلام مقید نمائید. نماز را به پا دارید که ستون دین است و اگر بتوانید به جماعت نماز بگذارید خیلی بهتر است و از خواهران و مادران عزیزم می‌خواهم که نسبت به حفظ حجاب اسلامی مقید باشند و بدانند همه چیز برای شماست. تکامل شما در حفظ احسن حجاب است.

 شما ای برادران عزیزم ضمن عرض سلام برای همه آنان آرزوی موفقیت و پیروزی می‌کنم. برادرم محسن جان مرا حلال کن، برادرم حسین جان تو هم مرا حلال کن، خواهرم تو هم مرا حلال کن و برادرم مهدی جان تو هم مرا حلال کن و شما ای برادران عزیز امیدوارم ادامه دهند راه شهدا باشید و با تکه بر دستورات اسلام و پیروی از نصایح امام خمینی و آیت الله العظمی منتظری قائم مقام وقت رهبری از سنگرهای انقلاب دفاع کرده و به جمهوری اسلامی خدمت کنید و خواهرم نیز ضمن موارد موفق زینب وار رساننده پیام شهدا نیز باید باشد.

 بار دیگر از همه طلب مغفرت می‌کنم و التماس دعا دارم همگی مرا حلال کنید و ببخشید پیوسته پیرو ولایت فقیه باشید. از خداوند منان می‌خواهم به این بنده گنهکارش شهادت به خانواده محترمم صبر و استواری عنایت بفرماید، و به امام خمینی عمر طولانی همراه با عزت، صحت، عافیت، موفقیت عطا فرماید و دست امام عزیز را به دامان حضرت مهدی(عج) برساند و تمام عمرم را فدای یک لحظه عمر امام بگرداند و به قائم مقام رهبری حضرت آیت الله منتظری سلامتی و طول عمر عطا فرماید، رزمندگان اسلام را هرچه زودتر به پیروزی نهایی برساند و دعاهای شرعیه همه را مستجاب فرماید.